باز گشته ام از سفر , سفر از من باز نمی گردد...


همیشه وقتی انتظار یه چیزی رو خیلی میکشی بعد از اینکه به دستش میاری یه حسی بهت دست میده. یه جور خلاء دوباره .نمیدونم شاید من اینطوریم , چون قدر حال رو نمیدونم و همیشه انتظار لحظات بهتر و روزهای بهتر رو دارم. غافل از اینکه همین لحظه ها بهترین هاست و دیگه تکرار نمیشه.
ولی بالاخره همین حالا هم ماله منه و نمی خوام از دستش بدم میخوام ازش لذت ببرم به خاطره آینده و با خاطرات خوبه گذشته.
همه یه جورایی دلشون گرفته هیچکس هم نمی خواد به روی خودش بیاره که چرا و واسه چی . ولی من از یه چیز مطمئنم هر قدر هم که از دست دادن اون روزها و اون دوران تلخ باشه ولی همین که من بهترین دوستانم رو در همین دوران شناختم و بدست آوردم عالیه و باید روزی هزار بار خدا رو به خاطره تمام اتفاق هایی که باعث این دوستی ها شد شکر کنم . خدای خوبم جدا شکرت!



الهی مرا نعمت دادی , شکر نکر دم. بلا بر من گماشتی , صبر نکردم . بد آنکه تو را شکر نکردم , نعمت از من باز نگرفتی و بد آنکه صبر نکردم , بلایم نگر دانیدی . الهی از تو چه آید جز کرم؟
تذکره الاو الیای عطار

بود آیا که در میکده ها بگشایند؟...


اوضاع بهم ریختس . هر چند چندان مرتب هم نبوده.نمیدونم چی میشه فقط میدونم خودم هم جز بد اخلاقی و غرغر کاری انجام نمیدم . خدا به همه صبر بده . چقدر جای یه نفر خالیه... دلم براش تنگ شده.
همچنان: بار خدایا من از تو خواستارم به رحمت تو که فرا گرفته هر چیز را...



چه جای ماه ,
که حتی شعاع فانوسی
درین سیاهی جاوید کور سو نزند
به جز طنین قدمهای عبران ملول
صدای پای کسی
سکوت مرتعش شهر را نمی شکند.

به هیچ کوی و گذر
صدای خنده مستانه ای نمی پیچد.

- کجا رها کنم این بار غم که بر دوش است؟
چراغ میکده افتاب خاموش است.

فریدون مشیری



دلم نمی خواست اینجا هم با شکایت و ناله شروع شه. ولی ...به هر حال باز هم خدا جونم شکرت , شکرت , شکرت...
همین!


سلام!


خداوندا ! امید من به تو به سیئات بیش از آن است که امید به حسنات . از بهر آن که من چنان نمینمایم که اعتماد کنم بر طاعت و اخلاص ـ و من به آفات معروف ـ و لکن خود را در گناه چنان میابم که اعتماد کنم بر عفو تو . و تو چگونه گناه من عفو نکنی ؟ و تو به جود موصوف.
از تذکره الاولیاء عطار


من بالاخره اومدم D:
خلاصه که کشتم این گندمزار حیوونی رو. گندم زار جان ما بسیار از شما و همراهان گرامیتون برای کمک های بی دریغتون سپاس گذاریم. جدا دسته هر دوتون درد نکنه. قول میدم به موقش جبران کنم.به موقش البتهD:D:D:
فعلا همین! تابستون ما هم از یه هفته دیگه شروع میشه. و سعی میکنم بنویسم دیگه. البته امیدوارم بتونم چیز های بدرد بخوری بنویسم.