اوضاع بهم ریختس . هر چند چندان مرتب هم نبوده.نمیدونم چی میشه فقط میدونم خودم هم جز بد اخلاقی و غرغر کاری انجام نمیدم . خدا به همه صبر بده . چقدر جای یه نفر خالیه... دلم براش تنگ شده.
همچنان: بار خدایا من از تو خواستارم به رحمت تو که فرا گرفته هر چیز را...
چه جای ماه ,
که حتی شعاع فانوسی
درین سیاهی جاوید کور سو نزند
به جز طنین قدمهای عبران ملول
صدای پای کسی
سکوت مرتعش شهر را نمی شکند.
به هیچ کوی و گذر
صدای خنده مستانه ای نمی پیچد.
- کجا رها کنم این بار غم که بر دوش است؟
چراغ میکده افتاب خاموش است.
فریدون مشیری
دلم نمی خواست اینجا هم با شکایت و ناله شروع شه. ولی ...به هر حال باز هم خدا جونم شکرت , شکرت , شکرت...
همین!