حرف زیاد هست ... ولی نمیدونم چرا نه میشه گفت و نه میشه نوشت ... انگار به یه زبونِ دیگه نیاز دارم ... نمیدونم ... خودم هم نمیدونم چی دارم میگم ...
...
بم ...... یک هفته گذشته ... یک هفته ... ولی یک هفتهء طولانی ! خیــــــــــلی طولانی ...
.....
صبورا !
تپه ای سکوت نصیبِ دور دست میکنی
گنجِ پنهان نصیب خاک.
سکوت و ستاره نصیبِ دشت میکنی
سیب و سایه نصیب باغ.
گریهء کودکان و زخم آدمی
فقرِ دشت و راه های بی نشان,
نصیب من.
رحیما !
چه دوست تَرَم میداری !
*هیوا مسیح*
سلام به نغمه مهربون..
مدت هاست که ياد ايام ما منتظر نغمه های مهرت است ...
خوشحالم که برگشتی..
ارادتمند
سلام سلام...
من میلادم .خوبین به منم سر بزنین...
به به مبارکه
سلام ... خوشحالم از اینکه دوباره میشه وبلاگهای بلاگ اسکای رو دید ... * و ... بم ... حزنی که هرگز فراموش نخواهد شد ... * ... شاد باشی ...
هر چه می خواهد دل تنگت بخر !!
الیک
چرا نمی نویسی ؟
بنویس دیگه بابا
خوشرنگ شده اینجا!!
به به چه خوشگل شده اینجاD:
پولشو ندیدی هکت میکنم!
چه خوشگل چه خوشگل چه خوشگل شدی امشب(البته الآن روزه)مبارکه نغمه خانوم این طوری بیتره حداقل جییییییییییغ نیس!!!!!!
بالایی! دلتم بخواد
اسم قشنگت منو یاد یک نفر انداخت..........نمیدنم شاید اون نفر خودت باشی.........به من سر بزن
اینجا چقدر عوض شده ..
اسم قشنگ! اون فرهاد از کجا اومده؟!؟!؟!؟!
سلام دوست من / اینجا خیلی ملوس شده / مبارک باشه / ببین منم خونمو عوض کردم / اگه ممکنه لینک شب بارانی رو بردار و به جای اون پسر سه بعدی رو بذار / ممنون میشم / راستی یه سری هم به فقیر فقرا بزن