امشب هم خواب ندارم ....
بیداری امشب را قلم و دوات هم چاره ساز نیست ....
نمیتوان نوشت ... هیچ ...
پس این ها چیست؟؟!!
نمیدانم ... این من نیستم ... این, من نیستم ...
میخواهم بشنوم .. فقط بشنوم ...غرق شوم ... و ... خیال کنم.
.....
خدایا ...من چقدر گناهکارم!
....
کاش امشب خواب ببینم ...
...
سلام
سر آن ندارد امشب که برآيد آفتابی
چه خيالها گذر کرد و گذر نکرد خوابی...
پيروز باشی.
من میگم میری بهشت بعد بیرونت میکنن !!
بازم می خوای خواب ببینی ؟
......
سلام(اول بار) : در مورد گناهانت بگم که به بخشودگی او امیدوار باش .
و یه چیز دیگه اینکه یه طراحی وبلاگ به این سادگی نیازی نداره به گذاشتن لوگویی به اون گندگی با رنگی متفاوت (قرمزته یا آبیته) این خیلی نامردیه .
بابا چرا من هرجا میرم همه دارن دم از نا امیدی میزنن !!!!؟
به کجای این شب تیره بیاویزیم قبای ژنده خود را
دعا کن....
...خواب...تو...نه!
چیزی شده؟؟؟
اولا دوره دوات و قلم گذشته
دوما میدونم چته
سوما
من خواب آن ماهی قرمز را
وقتی خواب نبودمدیدم
بعضی چیزا دورشون هیچ وقت تموم نمیشه...
زیر سایبان دست های خویش
جای کوچکی به این غریب بی پناه می دهید
این دل شکسته را
در میان خویش
راه می دهید ....
ندیده بودمت!!!!
کاش منم خواب ببینم ... کاش بیدار نشم ... کاش صبح دیگه ای نیاد ... کاش زمان همین جا بمونه!
ای خدا ای کاش من ، من نبودم
تا کی باید آدم دلشو خوش کنه به خواب ؟باید بیدار شد.باید زنده باشی و زندگی کنی و خوب زندگی کنی...
نغمه عزیز سلام.. از ریحانه میخوام برات دعا کنه .... ارادتمند
بخواب که خواب شمعدانی خاطره ببینی / واگر خواب او را دیدی / در خاطراتت غرق شو که هر چه هست همان خاطرات هست / آینده برای ما مفهومی ندارد / یا برای من ؟ نمیدانم؟ / هر چه هست خاطره خوش دوران شمعدانی و حوض ماهیست / غم از تو دور باد